هومانهومان، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هومان

خاطرات سفر به تركيه1

1392/7/28 11:25
نویسنده : مامان
212 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه بعد از ظهر بلاخره رسيديم خونه ولي ديروز هم من و مامان نرفتيم سر كار .اخه من امادگي رفتن به مهد كودكو نداشتم .مسافرت خيلي خيلي بهم خوش گذشت همه مي گفتن من خيلي پسر خوبي بودم .اصلا من دوست دارم هميشه مسافرت باشم .هم خوب غذا مي خوردم هم اصلا بد اخلاق نمي شدم .تازه ديشب رفتم روي ترازو و 18.200كيلو شده بودم

 

 

 

 

 

 

 

 

ترابزون خيلي قشنگ بود .من خيلي دوست داشتم بدو بدو بكنم و سعي مي كردم با مردم با يك زبان من دراوردي كه نه انگليسي نه تركي بود صحبت كنمعینک

 

روز دوم رفتيم يك فروشگاه بزرگ .مامان كلي براي من شلوار و كاپشن و لباس زمستوني خريد بعدشم سوار ترن شديم و كل فروشگاهو گشتيم

 

اين بادبادكرو مي بينين دستم ؟توي فروشگاه اقا داداش نفهميد و محكم دستش و  زد توي دماغم .بعدش براي معذرت خواهي برام اينو خريد و من خيلي دوستش داشتم اما مامان خانم وقتي رسيديم ازونگل گمش كرد و من كلي غمگين شدم ولي مرد و مردونه گريه نكردم

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هومان می باشد