هومانهومان، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هومان

پنجمین دندون شیری: پر

مامان می گه کمر توف فری شکست اینقدر ده بیست دلاری گذاشت زیر بالشم ولی ای دونت کیر .هورا ای هو الات مانی بیشتر وقتا من اینهمه خوش اخلاقم ...
22 خرداد 1393

Andrwe Park+جوجه کباب

از وقتی اومدیم کانادا بابا برامون جوجه کباب درست نکرده بود و من همش نق می زدم .تا بلااخره همون طور که گفتم دیروز رفتیم یه پارک خوشگل و جوجه کباب زدیم تو رگ ...
12 خرداد 1393

تولدم

من خیلی دوست داشتم مامان مهمونی بگیره برای تولدم ولی نمی دونم چرا نشد .وقتی از پیکنیک برشتیم مامان و بابا و داداشی هی با هم رمزی حرف می زدن و من عصبانی بودم از دستشون .شب تو اتاقمون بودم که بابا منو صدا کرد وایییی.یه کیک خوشگل,یه دوچرخه,با دوتا کادو دیگه و مامان و بابا و داداشی که برام هپی برث دی می خونن...وایییی خیلی خوب بود کادو هام: دوچرخه تار اسپایدر من سفینه ی پرنده   ...
12 خرداد 1393

دندون سومم افتاد

سومین دندونم درست روز تولد شش سالگیم افتاد.  دیروزبعد از یه پیکنیک خیلی با حال و خوردن یه جوجه کباب معرکه رفتیم مکدانلد تا یه نوشیدنی یخ بخوریم .منم مثه همیشه رفتم خانه بازی ولی توی بازی پام سر خورد و محکم خوردم زمین و دندونم افتاد .اولش گریه کردم ولی خانم گارسن برام جایزه اورد و منم ساکت شدم .امروز وقتی بیدار شدم فرشته مهربون یه ده دلاری برام گذاشته بود زیر بالشت .مامان می گه فرشته مهربون کانادایی پول می زاره بجای جایزه! ...
12 خرداد 1393

Parlement hill

22April عکس اخری مربوط به دو روز پیش و روز مادره که داداشی مامانو دعوت کرد رستوران.منم نامردی نکردم بخاطر یه حباب ساز تا نفس داشتم گریه کردم و بهانه گرفتم .البته زیاد هم بد نبود چون امروز بلاخره بابا برام خرید. ...
24 ارديبهشت 1393

بهار در اتاوا

از زمانی که هوا خوب شده من خیلی خوشحالم.توی مهد چند تا دوست پیدا کردم و می تونم انگلیسی صحبت کنم .همه می گن بزرگ شدم خودم هم می دونم که قدم بلند شده. ...
24 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هومان می باشد